و کتاب الهی و عترت خود را به امانت در نزد امت خویش نهادند و گویی همانند دوران پر برکت زندگیشان نگران امت خویش بودند. پیامبری که پس از گذشت قرنها از زندگی مادی و رحلت ایشان همچنان بسیاری از انسانها با شگفتی به فضایل و کرامات اخلاقی آن حضرت می نگرند و هنوز بسیاری در اینکه مانند ایشان رفتار کنند، ناتوانند.
به گزارش خبرنگار دین و معارف اسلامی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، پیامبر اکرم (ص) برای به نهایت رساندن مکارم اخلاقی مبعوث شده بودند و میفرمودند: سه چیز است که هرکس نداشته باشد، هیچ کار او تمام نیست؛ پروایى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و اخلاقى که به وسیله آن با مردم مدارا کند و بردبارى که به سبب آن نادانى نادان را رد نماید.
استاد مصطفی دلشاد تهرانی، از استادان دانشگاه و محقق در زمینه سیره پیامبر مکرم اسلام(ص) در معرفی ابعادی از شخصیت و سیره رفتاری آن حضرت به خبرنگار ایسنا چنین گفت:
پیامبر ختمی مرتبت، به کمال رساننده رحمت و محبت و نفی کننده جاهلیت و خشونت به تمام معنا بود. رسول خدا (ص) در هدایت مردمان و در مدیریت آنان بیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره مىگرفت. خداوند هم آن حضرت را با این ویژگى در هدایت و مدیریت معرفى کرده است، اینکه آن حضرت به سبب رحمتى از جانب خدا در هدایت و مدیریت خود از محبت، مدارا و ملایمت و نفی خشونت به نیکویى بهرهمند شده است و اگر چنین نبود، آن شیوه هدایت و اداره مطلوب حاصل نمىشد:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَا نْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ.
به موجب لطف و رحمت الهى، بر ایشان نرم دل شدى که اگر تندخوى سختدل بودى از پیرامونت پراکنده مىگشتند. پس از آنان درگذر و بر ایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن. (آل عمران / 159)
خداى متعال فرستاده گرامىاش را با این وصف کمالى توصیف کرده که در اداره امور و پیشبرد مقاصد و هدایت مردمان از رحمت و ملایمت و مدارا برخوردار بوده است. آنگاه آن حضرت را به گذشت و بخشش و طلب آمرزش براى امّت فرمان داده است. این خود نشان دهنده جایگاه ویژه و اساسى این صفت در اداره امور است.
پیامبر اکرم (ص) به سبب رحمت و فیض الهى به چنان محبت و ملایمتى در هدایت و مدیریت خود دست یافته بود که به سبب آن، شگفتآسا موانع هدایت و اداره جامعهاى دچار تشتت و مشکلات فراوان، رفع و مقتضیات رشد و کمال آن فراهم شد. اگر رسول خدا (ص) سختدل و تندزبان بود، هر آینه امتى فراهم نمىشد و مردمان از گرد او پراکنده مىشدند؛ به تعبیر محمد ابوزهره: خوى نرم پیامبر بود که قلبها را جذب کرد و الفت بخشید و جانهاى گریزان را گرد آورد. (الوحده الاسلامیه / 79)
محبت، گذشت و بزرگوارى آن حضرت در مدیریتش بسیارى از مشکلات را که حلناشدنى مىنمود، حل کرد. رحمت و محبت در اداره امور اعجاز مىکند و اعجاز مدیریت پیامبر خدا از آن نیرو مدد گرفته بود.
بدین ترتیب خداوند راز موفقیت پیامبر را در تألیف قلبها، محبت و ملایمت او به توفیق الهى معرفى مىکند که آن حضرت با تکیه به همین عامل، جامعه را دگرگون کرد و به مقصد الهى راه برد. به تعبیر جلال الدین محمد بلخی:
او به تیغِ حلم چندین حلق را
وا خرید از تیغ و چندین خلق را
تیغ حلم از تیغِ آهن تیزتر
بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر (مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 3988 - 3989 )
انسانهاى پارسا و پرهیزگار در محدوده معمارى جهان آفرینش حرکت مىکنند که مهندس آن بر اساس هندسه رحمت و لطف، خطوط کلى و اضلاع جانبى آن را ترسیم کرده است." (جوادی آملی، عرفان و حماسه / 17 - 18)
خداوند در اینباره فرموده است:
«کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ.» (انعام / 12)
خداوند مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.
و نیز فرموده است:
«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ.» (انعام / 54)
پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.
نظام هستى بر اساس رحمت طراحى و برنامهریزى شده است و بر آن مبنا اداره مىشود. از همینروست که انبیاى عظام، مظاهر رحمت حق هستند و پیامبر اکرم (ص) - جلوه تام رحمت و محبت الهى- مدیریتاش بر رحمت و محبت استوار بود.
خداوند، رسول گرامى اسلام را رحمتى عام و فراگیر معرفى کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است که تو را نفرستادیم، جز آنکه مىخواستیم رحمتى به مردم جهان ارزانى داریم:
«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ.» (انبیاء / 107)
ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.
رسول خدا (ص) مظهر تام رحمت و محبت الهى بود و خود مىفرمود:
"إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً." (مسند أبی یعلی الموصلی 11 / 35 ؛ أبوالفرج بن الجوزی، الوفاء بأحوال المصطفی 2 / 421)
من به عنوان رحمتى فراگیر برانگیخته شدهام.
وجود آن حضرت بالاترین رحمت الهى بر جهانیان بود. قاضى عیّاض از قول ابوبکر محمدبن طاهر مىنویسد: خداى متعال، محمد (ص) را به زینت رحمت مزین فرمود، بنابراین وجود آن حضرت رحمت بود و تمام صفات و ویژگىهاى وى رحمتى براى مردم بود. (القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی 1 / 18)
مبنا و اساس سیره پیامبر اکرم (ص) بر رحمت و محبت بود، چنانکه از على (ع) نقل شده است که از رسول خدا (ص) درباره سنت آن حضرت پرسیدم، فرمود:
وَ الْحُبُّ أَسَاسِی. (همان / 187)
محبت بنیاد و اساس روش و سنّت من است.
آن حضرت جامعه را با قدرت رحمت و محبت اداره مىکرد و با همین عامل مردمان را راه مىبرد و به سوى مقصد کمال سیر مىداد. پیامبر اکرم چنان با مردم از سر محبت و دلسوزى برخورد مىکرد که کسى نمىتوانست در صداقت و درستى مدیریت او تردیدى به دل راه دهد. همین محبت و دلسوزى به تمام معنا بود که دوستى آن حضرت را در دل مردمان جاى مىداد. مردم به وضوح مىدیدند که پیامبر تمام توانش را در هدایت و اصلاح آنان به کار گرفته است و با تمام وجود براى ایشان دل مىسوزاند و مىسوزد. خداوند پیامبرش را با این ویژگى ارج نهاده و فرموده است:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ.» (توبه / 128)
هر آینه پیامبرى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
همچنین خداى رحمان در بیان شدت شفقت و مهربانى آن بزرگوار بر تمام افراد بشر فرموده است:
«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.» (شعراء / 3)
گویى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند».
باخع از ماده بَخْع به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است و این بیان نشان مىدهد که پیامبر رحمت تا چه اندازه نسبت به مردمان محبت و دلسوزى داشت و چگونه براى نجات آنان تلاش و پافشارى مىکرد و در این راه همه گونه سختى را به جان مىخرید و از ایمان نیاوردن ایشان اندوهگین مىشد. آیه فوق نازل شد و آن حضرت را دلدارى و تسلى داد. (الراغب الاصفهانی، المفردات / 38) و نیز خطاب به آن حضرت فرمود:
«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا.» (کهف / 6)
گویى مىخواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى، اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند.
مشاهده مىشود که تأسف و دلسوزى و غمخوارى رسول خدا (ص) نسبت به کفار و منکران حق و علاقهمندى آن حضرت به سعادت و نجات بندگان تا چه حد کار را بر وى تنگ کرده که خداى متعال او را تسلیت داده و دلجویى کرده است تا مبادا از شدت اندوه و اهتمام به حال آنان، خود را از بین ببرد و قالب تهى کند. زیرا آن حضرت همه آدمیان را - بدون استثنا - چون فرزندان دلبند و پاره تن خود مىدانست و خیر و هدایت آنان را مىخواست و چون مىدید که به راه گمراهى و هلاکت مىروند، سخت اندوهگین مىشد؛ همانگونه که پدرى مهربان از هلاکت و تباهى فرزندانش دچار اندوه مىشود.
پیامبر اکرم (ص) آنگونه به مردم محبت و لطف داشت که از انس بن مالک در توصیف آن حضرت چنین نقل شده است:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ لُطْفًا بِالنَّاسِ. (أبونعیم الاصبهانی، دلائل النبوّه 1 / 182)
رسول خدا (ص) بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت.
آن حضرت نسبت به بندگان خدا مهربان بود و مىفرمود:
إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ رَحِیمٌ یُحِبُّ کُلَّ رَحِیمٍ. (الطوسی، الامالی 2 / 130)
خداى متعال مهربان است و هر مهربانى را دوست دارد.
سیرهنویسان درباره آن وجود گرامى نوشتهاند:
کَانَ النَّبِیُّ (ص) رَقِیقَ الْقَلْبِ رَحِیمًا بِکُلِّ مُسْلِمٍ. (الدیلمی، ارشاد القلوب 1 / 115)
پیامبر (ص) قلبى رقیق داشت و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود.
رحمت واسعه پیامبر (ص) در رفتار سراسر ملایمت آن حضرت تجلى داشت.
على (ع) در توصیف آن مظهر رحمت و محبت حق فرمود:
انَ أَلْیَنَهُمْ عَرِیکَةً. (ابن شبّه، تاریخ المدینه المنوّره 2 / 605؛ البلاذری، أنساب الاشراف 1 / 392)
پیامبر نرمخوترین مردمان بود.
آن که اهل رحمت است، اهل ملایمت و عطوفت است و مدیریت پیامبر بر این ویژگىها استوار بود.
پیامبرِ رحمت و محبت، مسلمانان را نیز به همین صفت کمالى مىخواند، چنانکه علّامه حلّى در رساله سعدیه از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:
وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَضَعُ اللَّهُ الرَّحْمَةَ إِلَّا عَلَى رَحِیمٍ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کُلُّنَا رَحِیمٌ. قَالَ: لَیْسَ الَّذِی یَرْحَمُ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ خَاصَّةً، وَلکِنِ الَّذِی یَرْحَمُ الْمُسْلِمِینَ؛ وَ قَالَ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - : قَالَ تَعَالى: إِنْ کُنْتُمْ تُرِیدُونَ رَحْمَتِی فَارْحَمُوا. ( النوری، مستدرک الوسائل 9 / 54 )
سوگند به آن که جانم در دست اوست، رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمىگیرد. اصحاب گفتند: اى رسول خدا، ما همه مهربانیم. فرمود: مقصود کسانى نیستند که فقط نسبت به خود و خانوادهشان مهربانند و عطوفت دارند بلکه مقصود کسانىاند که نسبت به همه مسلمانان مهربانند؛ و فرمود: خداى متعال فرموده است: اگر خواهان مهربانى و بخشایش من هستید پس نسبت به هم مهربان باشید و عطوفت بورزید.
آنان که صفت رحمت را در خود جلوهگر مىکنند مورد رحمت خدا واقع مىشوند و پیامبر اکرم (ص) فرمود:
الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمُ الرَّحْمنُ؛ اِرْحَمُوا مَنْ فِی الْأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ. (الترمذی، السنن 4 / 285)
خداى رحمان بر مهربانان مهربانى مىکند؛ پس بر آنان که در زمینند مهربانى کنید تا آنان که در آسمانند بر شما رحمت آورند.
و نیز مىفرمود:
مَنْ لَا یَرْحَمُ النَّاسَ لَا یَرْحَمُهُ اللَّهُ. (مسند احمد بن حنبل 4 / 362 ؛ البخاری، الادب المفرد / 47)
هر کس نسبت به مردم رحمت ندارد، مورد رحمت خدا واقع نمىشود.
آن کس که مورد رحمت خدا واقع شود، اهل رحمت و الفت و ملایمت با خلق خدا مىشود و چنین کسى است که محبوب پیامبر رحمت است.
رفق و مدارا در سیره اجتماعى رسول خدا (ص) نقشى مبنایى داشته و مایه قوام و دوام روابط و مناسبات صحیح اجتماعى بوده است. برخوردهاى از سرِ رفق و ملایمت و به دور از درشتى و خشونت آن حضرت در عرصه جامعه و در معاشرت، سازندهترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعى بود. سیرهنویسان از حسین بن على (ع) از قول امیرمؤمنان على (ع) در توصیف برخوردهاى اجتماعى رسول خدا (ص) چنین آوردهاند:
"کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَیِّنَ الْجَانِبِ، لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ." (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424)
]پیامبر[ گشادهرو و خوشاخلاق و نرمخو بود و نه خشن و درشتخو.
پیامبر اکرم - آن رسول رفق - از غلظتهاى بىمورد و شدتهاى نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز براى پیشبرد مقاصد اجتماعى خویش از حرکتهاى تند و عارى از رفق بهره نگرفت. او همانطور که مأمور به برپایى واجبات بود، مأمور به رفتارى از سرِ مدارا بود و خود مىفرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنى بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ. (ابن کثیر، تفسیر القرآن الکریم 2 / 142)
خداى متعال همانگونه که مرا به برپایى واجبات فرمان داده، به مدارا با مردمان فرمان داده است.
هنر بزرگ آن پیامآور الهى در هدایت آدمى بر این اصل اساسى استوار بود و آن حضرت با رفق و مدارا توانست جامعه را متحول سازد. در حقیقت خوى نرم پیامبر بود که دلها را جذب کرد و الفت بخشید و جانهاى گریزان را گرد آورد و اگر این روحیه نبود و این اصل مهم اجتماعى اِعمال نمىگشت، قطعاً پیوند میان دلها و وحدت در جامعه و آن حرکت بزرگ اصلاحى میسر نمىشد.
اگر رفق و مداراى پیامبر نبود، اساساً فرصت هدایت حاصل نمىشد و سد سکندرى میان او و مردم حجاب مىگشت و زمینه اصلاح اجتماعى را مسدود مىساخت.
بنابراین رسول خدا (ص) با رفق و مدارا رسالت خود را پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه بهسوى کمال و اصلاحات اجتماعىاى که پیامبر مأمور بدان بود نقشى کلیدى داشت. به همین سبب آن وجود گرامى، براى تحقق رسالت خویش مأمور به رفق و مدارا بود، چنانکه خود فرمود:
أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِتَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ (الطبرسی، مشکاه الانوار / 178)
پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همانگونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد.
رسول خدا (ص) پیام الهى خود را با رفق و مدارا به جان مردمان نشاند و دل آنان را نرم کرد و ایشان را با حق همراه نمود. امام صادق (ع) در این باره فرمود:
جاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَى النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامُ وَ یَقُولُ لَکَ دَارِ خَلْقِی. (الکلینی، الکافی 2 / 117)
جبرئیل به نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: اى محمد؛ پروردگارت سلام مىرساند و مىفرماید: با خلق من مدارا کن.
پیامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خویش بر این مبنا حرکت کرد.
هیچ چیز مانند رفق و مدارا در اصلاح روابط اجتماعى و مناسبات انسانى و تنظیم آنها مؤثر نیست و پیامبر اکرم (ص) آن را به زیبایى تمام به کار بست و جامعه را در جهت حق متحول ساخت. آن حضرت مىفرمود:
إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أُمِرْنَا بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ. (الطوسی، الامالی 2 / 135)
ما جمعیت پیامبران، همانطور که به برپا کردن واجبات فرمان یافتهایم، به مدارا با مردمان فرمان داده شدهایم.
سیاست الهى پیامبران و راه و رسم آنان در هدایت مردمان بر رفق و مدارا استوار بود که هیچ سیاستى بدون این امر راه به جایى نمىبرد. امیرمؤمنان على (ع) فرمود:
رَأْسُ السِّیَاسَةِ اسْتِعْمَالُ الرِّفْقِ. (الآمدی، غررالحکم 1 / 372)
سرِ سیاست بهکار بردن رفق و مدارا است.
تدبیر صحیح امور و سیاستِ درست، بهرهمند از رفق و مدارا است و چنین تدبیر و سیاستى راهگشاست. از على (ع) چنین نقل شده است:
نِعْمَ السِّیَاسَةُ الرِّفْقُ. (همان 2 / 294)
رفق و مدارا خوب سیاستى است.
در نگاه پیشوایان حق، رفق و مدارا اصلى کارا در روابط اجتماعى و مدیریت و رهبرى است، چنانکه در آموزههاى امیر بیان، على (ع) آمده است:
إِذَا مَلَکْتَ فَارْفُقْ. (همان 1 / 275)
هرگاه زمامدارى شدى، باید رفق و مدارا پیش گیرى.
سیاست، حکومت و مدیریت فارغ از رفق و مدارا راه به جایى نمىبرد و گرفتار آسیبهاى جدى و اساسى مىگردد.
هیچ چیز مانند رفق و مدارا روابط اجتماعى را در جهت مطلوب تسهیل نمىکند، که انسان به فطرتش متمایل به رفق و مدارا و منزجر از درشتى و خشونت است. از اینرو هر کار که بر این مبناى فطرى انجام شود، پذیرش نسبت به آن بیشتر و راه تحقق آن هموارتر خواهد بود؛ و اساساً با بهکار گرفتن رفق و مدارا بهتر مىتوان بر مشکلات اجتماعى فائق آمد و به مقاصد اصلاحى دست یافت. در بیانات على (ع) آمده است:
الرِّفْقُ یُیَسِّرُ الصِّعَابَ وَ یُسَهِّلُ شَدِیدَ الْأَسْبَابِ. (همان 1 / 89)
ملایمت در امور دشوارىها را آسان مىسازد و سببهاى سخت را سهل مىنماید.
رفق نمودن و مدارا ورزیدن در امور چنان تأثیرگذار و راهگشاست که در تعالیم امیرمؤمنان على (ع) آمده است:
الرِّفْقُ یَفُلُّ حَدَّ الْمُخَالَفَةِ. (خوانساری، شرح غررالحکم 1 / 150)
رفق تندى مخالفت را کند مىسازد.
رفق و مدارا در اینجا چنان کارساز معرفى شده است که بهوسیله آن مىتوان تیزى شمشیر مخالفت مخالفین را کند کرد و مخالفتهاى اجتماعى را کاهش داد و زمینه لازم را براى ایجاد تحولات مثبت بهسوى مقاصد والا فراهم نمود که برترین نمونه تربیت نبوى، على (ع) فرمود:
مَنْ کَانَ رَفِیقًا فِی أَمْرِهِ نَالَ مَا یُرِیدُ مِنَ النَّاسِ" (الکلینی، الکافی 2 / 120)
هرکه در کار خویش، رفق پیش گیرد، بدانچه از مردمان خواهد دست یابد.
سلوک اجتماعى و پیش بردن مقاصد اصلاحى جز با تکیه به چنین اصلى راه به جایى نخواهد برد که زندگى اجتماعى و روابط و مناسبات انسانى در گرو ملایمت و مداراست، چنانکه پیامبر رحمت و مدارا فرمود:
الرّفْقُ نِصْفُ الْعَیْشِ. (ابن أبی الدنیا، اصلاح المال / 228)
رفق، نیمى از زندگى و معاشرت و گذران حیات است.
یعنى زندگى و معاشرت اجتماعى سالم بدون رفق و مدارا میسر نیست و روابط اجتماعى و مناسبات انسانى درست در پیوند با این اصل است، بلکه عقلانیت اقتضا مىکند که بناى تعامل اجتماعى بر ملایمت باشد و شأن انسان عاقل این است که از مدارا به درستى بهره گیرد. از امیرمؤمنان وارد شده است:
عُنْوَانُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ. (الآمدی، غررالحکم 2 / 41)
دلیل عقل مدارا با مردم است.
خردمندى اقتضا مىکند که آدمى در روابط اجتماعى و به منظور پیشبرد مقاصد اصلاحى به درستى از رفق و مدارا بهره گیرد که درشتى و خشونت، انسانها را به عکسالعمل و مقاومت مىکشاند. هرچه روابط انسانها لطیفتر شود و جامعه عقلانىتر گردد، رفق و مدارا در میان مردمان بیشتر جلوه مىیابد که به بیان على (ع):
ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ. (همان 1 / 322)
حاصل عقل مدارا با مردم است.
راه و رسم پیشوایان معصوم بر رفق و مدارا استوار بود و پیامبر اکرم (ص) درباره این اصل بنیادى در روابط اجتماعى مىفرمود:
أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ. (الصدوق، الامالی / 28)
خردمندترین کس، آن است که بیشترین مدارا را با مردم داشته باشد.
و نیز فرمود:
مُدَارَاةُ النَّاسِ رَأْسُ الْعَقْلِ. (السیوطی، الجامع الصغیر 2 / 3)
مدارا با مردم سَرِ عقل است.
در اندیشه و سیره پیامآور رحمت، رفق و مدارا در پیوندى تنگاتنگ با ایمان است و هرچه نور ایمان وجود آدمى را روشنتر و لطیفتر سازد، رفق و مدارا در رفتار و سلوک انسانى نمایانتر و راسختر مىشود. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود:
رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ مُدَارَاةُ النَّاسِ. (الجاحظ، البیان و التبیین 2 / 16)
سَرِ عقل بعد از ایمان به خدا مدارا با مردم است.
لازمه روابط لطیف انسانى، ملایمت و نرمى و وسعت نظر و گشادگى و گذشت و تحمل اجتماعى است؛ و این بهمعناى مداهنه و سازشکارى در حق و عوامزدگى نیست، بلکه رفق و مدارا به معناى یاد شده رکن رکین اخلاق اجتماعى است که اگر بدان بىاعتنایى شود و بهدرستى مورد توجه قرار نگیرد، نهتنها موجب ظهور اختلالات شدید اجتماعى مىگردد، بلکه سبب تزلزل اعتقادى، دینى و ایمانى جامعه مىشود. پیوند رفق و ایمان پیوندى تنگاتنگ و ناگسستنى است، به قسمى که هرچه آدمى در مراتب ایمان بالاتر رود، رفق و مدارایش افزون شود؛ و اساساً آنکه اهل رعایت رفق و مدارا در جهت حق است، اهل ایمان است.
از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:
مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ، قُسِمَ لَهُ الْإِیمَانُ. (الکلینی، الکافی 2 / 118)
هرکه از نرمى برخوردار شد، از ایمان برخوردار شد.
ایمان در انسانِ سخت و سنگ راه نمىیابد و با قلبِ بسته و تنگ نمىسازد و با خشونت و قساوت نمىماند. امام باقر (ع) فرمود:
إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قُفْلٌ وَ قُفْلُ الْإِیمَانِ الرِّفْقُ. (همان)
هر چیز قفلى دارد (حفاظى دارد) و قفل (حفاظ) ایمان رفق است.
تندى و تیزى و غلظت و سختدلى از مشخصات خامى و رشدنایافتگى است. همچون میوهاى خام بر شاخ درخت که به سبب خامى، سخت به شاخه چسبیده است و همانند جنینى که تا در مرتبه جنینى است از خون تغذیه مىکند. آن میوه چون پخته گردد، نسبت به شاخه رفق مىیابد و آن جنین چون از مرتبه دانى بگذرد، شأن سابق را رها سازد و پا در وادى عالى گذارد.
این جهان همچون درخت است اى کِرام
ما بَرُو چون میوههاى نیمْخام
سخت گیرد خامها مر شاخ را
زانکه در خامى نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لبْگزان
سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبالْ شیرین شد دهان
سرد شد بر آدمى مُلکِ جهان
سختگیرى و تعصّب خامى است
تا جَنینى کارْ خونآشامى است (مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 1293- 1297)
آنکه پخته گردد و نور ایمان بر جانش نشیند، آسانگیر و ملایم و با گذشت شود و آنکه در خامى بمانَد و در ظلمت کفر فرو رود، سختگیر و تند و اهل خشونت گردد. حضرت رضا (ع) از پدرانش روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
الْمُؤْمِنُ هَیِّنٌ لَیِّنٌ سَمْحٌ، لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَ الْکَافِرُ فَظٌّ غَلِیظٌ، لَهُ خُلُقٌ سَیِّءٌ وَ فِیهِ جَبْرِیَّةٌ. (الطوسی، الامالی 1 / 376)
مؤمن آسانگیر و نرم و با گذشت و داراى اخلاقى نیکو است و کافر تندخو و سختدل و داراى اخلاقى بد است که در او تکبر و خودخواهى سریان دارد.
رسول حق، اهل رفق و مدارا بود و مؤمن به او، مؤمن نمىگردد تا به سیره او تأسى جوید. از حضرت رضا (ع) روایت شده است که فرمود:
"لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ ... وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ بِمُدَارَاة النَّاسِ فَقَالَ: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بالْعُرْفِ» (اعراف / 199) (الکلینی 2 / 241 - 242)
مؤمن، مؤمن نیست مگر آنکه سه خصلت و راه و رسم در او باشد: راه و رسمى از پروردگارش، راه و رسمى از پیامبرش و راه و رسمى از ولىّ او ... و امّا راه و رسم پیامبرش مدارا با مردم است، زیرا خداى عزّوجلّ پیامبرش را به مدارا با مردم فرمان داده و فرموده است: در گذشت پیش گیر و به نیکى فرمان ده.
پیامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خود مدارا کرد و رفق ورزید و گذشت کرد و هرگز به درشتى و خشونت دست نیازید که آن حضرت در قله کمالات انسانى ایستاده بود و از چنین جایگاهى هدایت و راهبرى مىکرد.
مهر و رقّت وصفِ انسانى بود
خشم و شهوت وصفِ حیوانى بود (مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2436)
آنکه از مهر و مدارا و از رحمت و رقّت بىبهره است، هنوز پا به میدان انسان بودن و نیکى نمودن نگذاشته است، چنانکه پیامبر اکرم (ص) مىفرمود:
مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ کُلَّهُ." (البخاری، الادب المفرد / 164 ؛ ابن الاثیر، جامع الاصول 5 / 280)
هرکه از رفق بىبهره باشد، از همهگونه خیر بىبهره است.
آن رسول رحمت در سختترین اوضاع و احوال نیز از رفق و مدارا و بزرگوارى و گذشت دور نشد. نقل شده است که چون در غزوه احد آنهمه مصیبت بر پیامبر وارد کردند و آنهمه جنایت روا داشتند، عمر بن خطّاب نزد پیامبر رفت و از آن حضرت خواست تا آن قوم را نفرین کند، همانگونه که نوح (ع) قومش را نفرین کرد.
امّا پیامبر (ص) جز رحمت و مغفرت براى آنان نخواست، تقاضاى آن حضرت از خداوند این بود:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی، فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ. (القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی 1 / 138)
خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمىفهمند.
و نیز روایت شده است که گفت: خدایا آنان را ببخش یا هدایت فرما. (همان)
درباره این ماجرا، مسلم در صحیح خود خبرى را از یکى از یاران پیامبر نقل کرده که گفته است که آن صحنه در نظرم است که قوم رسول خدا وى را مجروح ساختند و آن حضرت درحالىکه خون از چهره خویش مىزدود دعا کرد:
رَبِّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ. (صحیح مسلم 12 / 149 - 150)
پروردگارا قوم مرا ببخش که آنان نمىفهمند.
رفق و مدارا و گذشت و بخشش پیامبر اکرم آنقدر فراگیر بود که با آنان که سالها با او دشمنى کرده و کینه ورزیده بودند، رفق نمود و ملایمت ورزید و گذشت کرد. آن حضرت با همین نرمخویى پیامبرانه و روش اسلامى و بر مبناى شناختى درست از انسان و جامعه، زمینه تحول انسانها را فراهم ساخت. پیامبر اکرم (ص) شدت را جز از باب رحمت بهکار نگرفت و تندى و درشتىها را به رفق و مدارا کاست و کینه و دشمنىها را به بخشش و گذشت از رنگ و رو انداخت.
ابن اسحاق نقل کرده است که در روز فتح مکّه سعد بن عُباده خزرجى - درحالىکه پرچمدار بود - چنین رجز مىخواند: الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَةِ، الْیَوْمُ تَسْتَحِلُّ الْحُرْمَةُ. امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمتها است. کسى نزد رسول خدا رفت و این مطلب را با وى در میان گذاشت و گفت مىترسیم امروز سعد یورشى به قریش بکند. پیامبر، على بن ابىطالب را مأمور کرد تا پرچم را از او بگیرد؛ و فرمود تو پرچم را وارد شهر کن. (ابن هشام، سیره النبی 4 / 26) آنگاه فرمود:
الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ. (الواقدی، المغاذی 2 / 822)
امروز روز رحمت و مهربانى است.
بدینترتیب، پیشواى رحمت و مدارا، جلوى هرگونه تندى و خشونت را گرفت . رفتار پیامبر پس از فتح مکه دلها را نرم کرد و بسیارى پذیراى اسلام شدند و رسول خدا (ص) بر گذشته آنان پرده رحمت کشید و با ایشان در کمال مدارا رفتار نمود که آن حضرت مىفرمود:
الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا کَانَ قَبْلَهُ. (همان 2 / 857)
اسلام، گناهان گذشته را مىپوشاند.
بدینترتیب زمینه بازگشت به حق و اصلاح جامعه فراهم شد و این همان میمنتى است که در رفق و مدارا هست و چیزى جایگزین آن نیست، چنانکه در حدیث نبوى آمده است:
الرّفْقُ یُمْنٌ وَالْخُرْقُ شُؤْمٌ. (الکلینی، الکافی 2 / 119)
رفق و ملایمت میمنت دارد و تندى و خشونت نحوست آرد.
پیامبر اکرم (ص) رفق و مدارا را مبارک و میمون و بابرکت و درشتى و خشونت را نحس و نامیمون و بىبرکت معرفى کردهاند؛ و خود بیش از هرکس پایبند رفق و مدارا بود. در راه و رسم نبوى، تندى و درشتى و سختگیرى جایى نداشت و رسول خدا (ص) براى هدایت مردمان و در روابط اجتماعى و تعامل انسانى براساس نرمى و مهربانى و آسانگیرى گام برمىداشت و مىفرمود:
الْیُسْرُ یُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ. (المتقی الهندی، کنزالعمّال 3 / 33)
آسانگیرى و ملایمت میمنت دارد و درشتى و خشونت نحوست آرد.
تعابیر نبوى درباره رفق و مدارا و نرمى و آسانگیرى، فقط سخن گفتن از امورى گرانقدر در روابط اجتماعى نیست، بلکه آموزههایى است جهتدهنده به رفتارهاى اجتماعى و تعاملهاى انسانى تا این آموزهها بر روح و جان مردمان بنشیند و با الگو گرفتن از رسول خدا (ص) و اوصیاى آن حضرت در روابط و مناسباتشان ظهور یابد. رسول رحمت در تعبیرى لطیف و برانگیزنده فرموده است:
إِنَّ الرِّفْقَ لَوْکَانَ خَلْقًا مَا رَأَى النَّاسُ أَحْسَنْ خَلْقًا مِنْهُ، وَ لَوْکَانَ الْخُرْقُ خَلْقًا مَا رَأَى النَّاسُ أَقْبَحَ مِنْهُ. (همان 3 / 48)
اگر رفق و ملایمت مخلوقى مىبود که دیده مىشد، مردم مخلوقى نیکوتر از آن نمىدیدند و اگر تندى و خشونت مخلوقى مىبود که دیده مىشد، مردم مخلوقى زشتتر از او نمىدیدند.
انسان به فطرتش زیبایى دوست و متمایل به نیکى و خوبى است و از زشتى و پلشتى و بدى منزجر است؛ و پیامبرى که با فطرتها سخن مىگفت با این عبارات فطرتها را به رفق و مدارا برمىانگیخت و چنین مىآموخت:
عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ، فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ فِی شَیْءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَ لَا انْتَزَعَ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا شَانَهُ. (البخاری، الادب المفرد / 166 - 167)
بر تو باد عمل به رفق که آن در چیزى قرار نگرفت مگر آنکه زینتش بخشید و از چیزى برداشته نشد مگر آنکه زشتش نمود.
مدارا و ملایمت از خصوصیات الهى است و آنکه تخلق به اخلاق الهى جوید، اهل رفق و ملایمت باشد و چگونه پیامبر رحمت این خصوصیت را در حد کمال نداشته باشد، حال آنکه او مظهر همه اسماء و صفات الهى بود؛ و آن حضرت مىفرمود:
إِنَّ اللَّهَ - عَزَّوَجَلَّ - رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ، وَ یُعْطِی عَلَى الرِّفْقِ ما لَمْ یُعْطِی عَلَى الْعُنْفِ. (الکلینی، الکافی 2 / 119)
خداى عزوجل ملایم است و ملایمت را دوست دارد و آنچه نسبت به ملایمت مىبخشد، نسبت به سختگیرى و خشونت نمىبخشد.
هرچه آدمى در مراتب بندگى حق بالاتر رود، بیشتر اهل رحمت و ملایمت و مدارا با خلق مىشود و پیامبر اکرم (ص) و اوصیاى آن حضرت که والاترین بندگان خاص خداى رحماناند، در رحمت ورزیدن و ملایمت نمودن و مدارا کردن بهترین الگوى رفتارىاند.
خاتم پیامآوران الهى و در امتداد وجود آن رسول گرامى، پیشوایان دینى، جلوههاى کامل رحمت و نرمى، گذشت و بزرگوارى و مدارا و مردمدارى بودند، که هرجا رحمت باشد مدارا و ملایمت جلوه مىیابد و آن پیشوایان مظاهر تام و تمام رحمت الهى بر آدمىاند و در راه و رسم و روش زندگى، جلوههاى کامل مدارا و ملایمتاند.
رسول خدا (ص) به دنبال برپا کردن جامعهاى اخلاقى بود و این امر جز با رفق و مدارا تحقق نمىیابد. امام صادق (ع) از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی؟ [ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: ] أَحْسَنُکُمْ خُلْقًا وَ أَلْیَنُکُمْ کَنَفًا، وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ، وَ أَشَدُّکُمْ حُبًّا لِإِخْوَانِهِ فِی دِینِهِ، وَ أَصْبَرُکُمْ عَلَى الْحَقّ، وَ أَکْظَمُکُمْ لِلْغَیْظِ، وَ أَحْسَنُکُمْ عَفْوًا، وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافًا فِی الرِّضَا وَالْغَضَبِ. (همان 2 / 240 - 241)
آیا شما را از شبیهترینتان به خودم خبر ندهم؟ [ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: ] خوشخلقترین و نرمخوترینتان و نیکوکارترینتان نسبت به خویشانش و بامحبّتترینتان نسبت به برادران دینىاش و بردبارترینتان بر حق و خشمفروبندهترینتان و باگذشتترینتان و انصافورزترینتان درحال خشنودى و خشم.
پیامبر اکرم (ص) با آموختن این معیارها به جامعه و الگو قرار دادن خود براى مردمان، تلاش مىکرد روابط انسانى و اجتماعى را به مدارا و ملایمت سوق دهد و راه جامعهاى اخلاقى را هموار کند. آن حضرت مىفرمود:
إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ وَ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقًا الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُون. (الجاحظ، البیان و التبیین 2 / 16)
محبوبترینتان نزد من و نزدیکترینتان به من در روز قیامت خوشخلقترینتان است، آنانکه با مردم الفت مىگیرند و مردم با آنان الفت مىگیرند
این نزدیکى و پیوند، قرابت و اتحادى ایمانى است، زیرا هرچه ایمان بهسوى کمال رود، اخلاق نیز به کمال میل مىکند و نشانه و جلوه آن اخلاقگرایى و رفقورزى و مدارامحورى است. پیامبر اکرم (ص) جامعه ایمانى را جامعه اخلاقى مىدید و مىفرمود:
أَکْمَلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلْقًا. (الدارمی، السنن 2 / 323)
کاملترین مؤمنان از لحاظ ایمان خوشخلقترین آنان است.
آن حضرت جامعه عقلانى را جامعه اخلاقى مىدانست و مىآموخت:
رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ - الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ. (أبو شجاع الدیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب 2 / 270)
سَرِ عقل، پس از ایمان به خداى عزوجل، حیاء و خوشخلقى است.
اخلاقگرایى، شأن عقل هدایتگراست و هرچه انسان در مراتب عقلى بهسوى کمال رود، اخلاقگراتر مىشود؛ به تعبیر امام صادق (ع):
أَکْمَلُ النَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلْقًا. (الکلینی، الکافی 1 / 23)
کاملترین مردمان از نظر عقل، خوشخلقترین آنان است.
اخلاقگرایى عقلانى، آدمى را به مدارا و رفقورزى راه مىبرد و روابط اجتماعى را به رأفت و ملایمت مزین مىسازد. در چنین بسترى است که سلامت اجتماعى و رستگارى آن جهانى تدارک مىشود. پیامبر اکرم (ص) در سفارشى والا فرموده است:
عَلَیْکُم بِحُسْنِ الْخُلْقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلْقِ فِی الْجَنَّةِ لَا مَحَالَةَ، وَ إِیَّاکُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فِی النَّارِ لَا مَحَالَةَ. (الطبرسی، تفسیر مجمع البیان 5 / 333)
بر شما باد به خوشخلقى که قطعاً نتیجه آن بهشت است و بپرهیزید از بدخلقى که بىگمان نتیجه آن آتش است.
تأکیدهاى شگفت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاى آن حضرت بر اخلاقگرایى و ملازمات آن بیانگر این حقیقت است که راه نجات آدمیان همین است و هیچ جامعهاى جز در پرتو اخلاقگرایى راه به سعادت نمىبرد؛ و آنچه بیش از هر چیز جوامع انسانى را تهدید مىکند فقدان اخلاق و بداخلاقى است. از جمله هشدارها در این باره این سخنان رسول خدا (ص) است:
سُوءُ الْخُلْقِ ذَنْبٌ لَا یُغْفَرُ. (الفیض الکاشانی، المحجّه البیضاء 5 / 93)
بداخلاقى گناهى نابخشودنى است.
پیشوایان حق خود، اخلاقمدار بودند و براى هدایت جامعه همین را مبنا قرار مىدادند تا جامعه اخلاقگرا شود و جلوههاى اساسى آن از جمله رفق و مدارا در میان مردمان جریان یابد. امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) چنین روایت کرده است:
ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ، وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ، وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلَ. (الکلینی، الکافی 2 / 116)
سه چیز است که هرکس نداشته باشد، هیچ کار او تمام نیست: پروایى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و اخلاقى که بهوسیله آن با مردم مدارا کند و بردبارىاى که به سبب آن نادانى نادان را رد نماید.
پیامبر اکرم (ص) با مهر و مدارا دلها را جذب کرد و مردمان را بهسوى حق متحول نمود که هرکس رفق و ملایمت را بهکار بندد [از دوستى مردم] بهرهمند شود، (الآمدی، غررالحکم 2 / 162) و هرکس مرکب درشتى را سوار شود [و خشونت ورزد] پشیمان گردد. (همان)
رفتار عارى از درشتى رسول خدا (ص) و نرمى و ملایمت او با مردم در شکلگیرى روابط صحیح اجتماعى و حرکت به سوى جامعهاى سالم، نقشى عمده داشت. پیامبر اکرم (ص) با رفق و مدارا چیزى را محقق ساخت که با خشونت و تندى هرگز صورت نمىپذیرفت. در خبر هند بن ابى هاله در توصیف وى آمده است:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - دَمَثًا. (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424، البلاذری، أنساب الاشراف 1 / 388)
اخلاق رسول خدا (ص) نرم و ملایم بود.
پیامبر را دَمَث توصیف کردهاند، یعنى داراى سهولت خلق و اخلاق سهله و سمحه. (ابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر 2 / 132)
پیشوایان هدایت نسبت به همه مردمان به نظر رحمت مىنگریستند و براساس ملایمت و مدارا رفتار مىکردند، حتى نسبت به گنهکاران و عاصیان، چنانکه امیرمؤمنان على (ع) در این باره فرموده است:
و إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِیَةِ، وَ یَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ، وَالْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ. (الشریف الرضی، نهج البلاغه، کلام 140)
سزاوار است کسانى که از عیوبى پاکند و از آلودگى به گناهان سالمند، به گناهکاران و اهل معصیت ترحم کنند؛ و همواره در سپاس و شکر خداوند باشند و این سپاس، آنان را از پرداختن به عیبجویى دیگران بازدارد.
در نگاه پیامبر مجراى جذب رحمت الهى و گام زدن در مسیر کمالات انسانى، رحمت نسبت به مردمان و مدارا کردن با آنان است. رسول خدا در دوران حاکمیت خویش چنان با مردمان از سرِ رحمت و ملایمت رفتار مىکرد و با همگان مدارا مىنمود که منافقان کوردل که درکى از رحمت و مداراى گسترده آن حضرت نداشتند، وى را "اُذُن" یعنى گوش که به مفهوم خوشباور است خواندند. پیامبر براى مردمان و شنیدن سخنان و مشکلات و درددلها و آلام آنان چون گوش بود. پیامبر همانند رهبرانى نبود که خود را برتر از آن مىدانند که به مسائل جزئى و ریز گوش سپارند و آنقدر گرفتار مسائل بهاصطلاح بزرگاند که جایى براى شنیدن مشکلات مردم و رسیدگى به آن نمىگذارند. ولى رسول خدا در متن جامعه همراه مردمان بود و با رحمت و ملایمت و مدارا در اجتماع رفتار مىنمود. رحمت و مداراى وى تا بدانجا بود که هرگز پردهدرى ننمود و تا آنجا که ممکن بود عذرهاى مردمان را مىپذیرفت.
آن حضرت از سر احترام به همگان، سخنان مردمان را گوش مىداد و حمل بر صحت مىکرد. (ابن مطرّف الکنانی، القرطین 1 / 197) تا هتک حرمتى نکرده باشد. (الطباطبائی، تفسیر المیزان 197) و این امر براى منافقان و آنان که دل به دین نسپرده بودند، سنگین و سخت مىنمود تا آنجا که وى را به سبب این ویژگى والا نکوهش مىکردند و آزار مىدادند:
«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.» (توبه / 61)
و از آنان کسانىاند که پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند او [خوشباور و] گوش است. بگو "اُذُن بودن او به نفع شماست [ولى بدانید] او به خدا ایمان دارد و رحمتى است براى کسانى از شما که ایمان آوردهاند و آنان را که فرستاده خدا را آزار مىدهند عذابى دردناک است.
پیامبر اکرم (ص) سراسر رحمت و مدارا بود، هرگز عیوب مردمان را جستجو نمىکرد و از خطاهاى آنان بهراحتى گذشت مىنمود. در خبر حضرت حسین (ع) از پدرش امیرمؤمنان على (ع) آمده است:
کَانَ (ص) لَا یَذُمُّ أَحَدًا، وَ لَا یُعَیِّرُهُ، وَ لَا یَطْلُبُ عَوْرَتَهُ. (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424 ؛ البلاذری، أنساب الاشراف1 / 388)
هرگز کسى را سرزنش نمىکرد و از کسى ایراد نمىگرفت و عیب کسى را جستجو نمىکرد.
این ادب شگفت آن حضرت که به صورت رفق و مدارایى همهجانبه تجلى داشت، از ادبى باطنى سرچشمه مىگرفت. این روحیه و راه و رسم از درون او مىجوشید و به هیچ وجه تظاهر و تصنع و تکلف در آن راه نداشت.
ملاحظه پیامبر نسبت به خلق، ریشه در ملاحظه حق داشت. مداراى او مداراى حق بود و رفق او، از آنرو که خدا رفیق است و رفق را دوست دارد.
سنت الهى چنین است که هرکه رفق بورزد و مدارا کند خداوند با او چنین کند و هرکه بدین امر مطلوب الهى پشت کند، به شقاوت روى کند. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود:
مَنْ رَفِقَ بِأُمَّتِی رَفِقَ اللَّهُ بِهِ، وَ مَنْ شَقَّ عَلَى أُمَّتِی شَقَّ اللَّهُ عَلَیْهِ. (الزمخشری، ربیع الابرار 2 / 213)
هرکس با امت من رفق ورزد و ملایمت کند خداوند با او رفق ورزد و ملایمت کند و هرکس با امت من تندى کند و آنان را به مشقت اندازد، خداوند با او تندى کند و او را در مشقت اندازد.
پیامبر اکرم (ص) تأکید مىکرد که پیروان او به راه و رسم و سیره وى تأسى کنند و با مردمان در عرصههاى مختلف اجتماعى رفق ورزند و مدارا نمایند؛ و آن رسول رفق و مدارا چنین دعا مىکرد:
اللَّهُمَّ مَنْ رَفِقَ بِأُمَّتِی فَارْفُقْ بِهِ، وَ مَنْ شَقَّ عَلَیْهِمْ فَشَقَّ عَلَیْهِ. (مسند احمد بن حنبل 6 / 62)
خدایا هرکس با امّت من رفق ورزد و ملایمت کند، با او رفق ورز و ملایمت کن و هرکس با امت من تندى کند و آنان را در مشقت اندازد، با او تندى کن و او را در مشقت انداز.
مسلمان خود را به اخلاق آن پیامآور رحمت و ملایمت و مدارا مىآراید و رنگ و بوى آن وجود گرامى را به خود مىگیرد و سراپا رحمت و شفقت مىگردد، که اگر این نباشد از امت او نیست.
غنچهاى از شاخسار مصطفى
گل شو از باد بهار مصطفى
از بهارش رنگ و بو باید گرفت
بهرهاى از خُلق او باید گرفت
مرشد رومى چه خوش فرموده است
آنکه یم در قطرهاش آسوده است
مگسل از ختم رسل ایّام خویش
تکیه کم کن بر فن و بر گام خویش
فطرت مسلم سراپا شفقت است
در جهان دست و زبانش رحمت است
آنکه مهتاب از سر انگشتش دو نیمرحمت او عام و اخلاقش عظیم از مقام او اگر دور ایستى از میان معشر ما نیستى
(اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی)